"الإتّهام" الشاعر: علی رضا قزوه
یأتون بشجرة مکبّله بتهمة
أنها رشقتهم بحجارة التفّاح!
یأتون بشجرة البرتقال
لأنها أثمرت فاکهة دامیة
یأتون بشجرة الزیتون بتهمة
کونها أنجبت بدل الزیتون رصاصاً!
المحکمة رسمیّة
المتّهم موج استوقفوه فلم یقف
المتّهم طائر لم یغادر قبة الصخرة
المتّهم عصفور لأنه لم یجید العبریّة
المحکمة رسمیّة
المتّهم سدرة المنتهی!
و الطریق المنتهی إلی المعراج
المتّهمات شاهدات القبور
التی تحمل بسم الله
و کلّ الأمّهات اللّواتی
یخفین فی بطونهنّ أجنّة
یحملون فی أیدیهم حجراً!
***
درخت سیب را می آورند
با دستبند
به جرم این که چرا
سیب هایش را چون سنگ، پرتاب کرده است!
درخت پرتقال را می آورند
به جرم این که چرا
میوه های امسالش خونین است
در خت زیتون را می آورند
به جرم این که چرا
یک در میان گلوله به دنیا آورده است!
دادگاه، رسمی ست
متّهم موجی ست که به او ایست دادند
و نایستاد
متّهم کبوتری ست
که از قبة الصخره نرفت
متّهم، گنجشکی ست
که زبان عبری نمی داند!
دادگاه، رسمی ست
متّهم، درخت "سدرة المنتها" ست!
و جاده ای که به معراج می رود
متّهم، تمام سنگ قبرهایند
که "بسم الله" دارند
و تمام مادران
که در شکم هاشان،
فرزندانی دارند
سنگ در مشت!